من ز گوش او بدزدم حلقهٔ دیگر نهان
تا نداند چشم دشمن، ور بداند گو بدان
بر رخم خطی نبشت و من نهان میداشتم
زین سپس پنهان ندارم، هر که خواند گو بخوان
طوق زر عشق او هم لایق این گردن است
بشکند از طوق عشقش گردن گردن کشان
کوس محمودی همه بر اشتر محمود باد
بار دل هم دل کشد، محرم کجا باشد زبان؟
آینهی آهن دلی باید که تا زخمش کشد
زخم آیینه نباشد درخور آیینه دان
لیک روی دوست بینی، بیخبر باشی ز زخم
چون زنان مصر بیخود در جمال یوسفان
صد هزاران حسن یوسف، در جمال روی کیست؟
شمس تبریزی ما، آن خوش نشین خوش نشان
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۹۴۲
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/4566