گفت رندی با یکی در نیمروز از در اندرز رمزی از رموز که اگر در دور ناهموار چرخ عیش یا غم بایدت بیدرد و سوز دل منه در هیچ کار اندر جهان کاین تعلق هست رنجی فتنه‌توز هرچه پیشت آید از دشوار و سهل شو رضا بر هم مکش رخسار و پوز چون درآیی با مغان خانه کن چون درافتی با بتان خانه سوز آنچه حاصل بینی از صافی و درد بی‌تمجمج درکش و جان برفروز وانکه حاضر یابی از زیبا و زشت بی‌تعلل درجه و در وی سپوز بر امید نسیه نقد ازکف مده زانکه بر ریش طمع کارست گوز قاآنی شیرازی : قطعات : شمارهٔ ۷۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/45736