هر صبوحی ارغنونها را برنجان هم چنین
آفرینها بر جمالت، هم چنین جان هم چنین
پیش رویت روز مست و پیش زلفت شب خراب
ای که کفرت هم چنان و ای که ایمان هم چنین
در کنار زهره نه تو چنگ عشرت هم چنان
پای کوبان اندرآ، ای ماه تابان هم چنین
اشتهای مشک و عنبر چون بخیزد جمع را
حلقههای زلف خود را زو برافشان هم چنین
چرخهٔ چرخ ار بگردد بیمرادت یک نفس
آتشی درزن به جان چرخ گردان هم چنین
روز روز مجلس است ای عشق دست ما بگیر
می کشان تا بزم خاص و تخت سلطان هم چنین
پاره پاره پیش تر رو، گرچه مستی ای رفیق
پارهیی راه است از ما تا به میدان هم چنین
در هوای شمس تبریزی ز ظلمت میگذر
ناگهان سر برزنی از باغ و ایوان هم چنین
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۹۵۳
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/4577