بیا ای درد کز راحت رمیدن آرزو دارم به غم پیوستن از شادی بریدن آرزو دارم بیا ای عشق و رسوای جهانم کن که یک چندی نصیحت های بی دردان شنیدن آرزو دارم بیا ای شوق و دست رقبتم سوی گریبان بر که بی تابانه پیراهن دریدن آرزو دارم بیا ای بخت و تقریبی برانگیز از پی قتلم که جان را بسمل آن غمزه دیدن آرزو دارم بیا ای غمزه ترک بی وفایی کن که در محشر ز زخم غمزه اش در خون تپیدن آرزو دارم بیا ای مرگ یاری کن که بی او ناتوانستم به خون غلتیدم اکنون آرمیدن آرزو دارم ز من پوشیده عرفی آه خود را، آه اگر داند که من هم زهر بد نامی چشیدن آرزو دارم عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۴۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/45849