ما لذت فقریم، سخا را نشناسیم ناسوری زخمیم، شفا را نشناسیم ما طایر قدسیم، سراسیمه در این دهر کیفیت این آب و هوا را نشناسیم مهر لب ما بشکند آشوب بهاران ما باغ ملولیم نوا را نشناسیم مستیم و نداریم دل عافیت اندیش ما کشمکش روز جزا را نشناسیم در معرکهٔ ریب و ریا عمر به سر شد زان چهره شناسیم وفا را نشناسیم در راه وفا کوشش و نازان سوی مستی تا سر نرود جنبش پا را نشناسیم یک نالهٔ آشفته فروشیم به صد کام آرایش بازار دعا را نشناسیم عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۴۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/45872