ای ساقی بلا ز شراب تو سوختیم با آن که آتشیم ز آب تو سوختیم در شب گذشت عمر و ندیدیم روی صبح ای بخت از گرانی خواب تو سوختیم پایت رکاب پرور و دستت عنان نواز از غیرت عنان و رکاب تو سوختیم طالع نگر که گرم عتاب آمدی و ما نا برده لذتی ز عتاب تو سوختیم از گرمی محبت ما سوخت شرم یار ای عشق جلوه کن نقاب تو سوختیم از خود روانه ایم به معمورهٔ عدم عرفی تحملی ز شتاب تو سوختیم عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۴۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/45889