نالنده ام ز درد مگر بلبلم
جوشنده ام به حسن مگر شبنم گلم
گر نه قیامتم ز چه لبریز فتنه ام
ور نه ندامتم ز چه عین ناملم
دل موج خیز درد و جبین صاف از گره
دریای اضطرابم و کوه تحملم
ای مدعی بمیر که از تکیهٔ رضا
منت فروش دوش و کنار توکلم
عرفی خموش یی بگزینم که در بهار
گل بیندم به باغ و نداند که بلبلم
عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۴۹۲
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/45912