ما جام درد با دف و نی کم کشیده ایم دایم قدح نهفته ز محرم کشیده ایم دامن ز جام می مکش ای محتسب که ما جام و سبو ز چشمهٔ زمزم کشیده ایم دانسته ایم تلخی عیش گذشته را تا خویش را به حلقهٔ ماتم کشیده ایم ناسور گشته زخم و نمک را چه می کنیم ما انتقام خویش ز مرهم کشیده ایم ای آسمان مناز به بیداد خود که دوش آهی برای مردم عالم کشیده ایم ما داده ایم شیوهٔ غم بی شکی قرار عرفی چه ها ز مردم بی غم کشیده ایم عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۵۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/45922