گر بیازارد مرا موری ، نیازارم و را خود کجا آزار مردم ای عزیزان ، من کجا نزد ما زاری به از آزار ، بی زاری مباش تا نگیرد بر سر بازار ، آزاری تو را در طریقت هر چه فرمائی ، به جان فرمان برم ماجرا بگذار با ما ، ماجرا آخر چرا کفر باشد در طریق عاشقان ، آزار دل گر مسلمانی، چرا آزار می داری روا در جهان بی خودی ، من نعمت الله یافتم گفت فنی شو ، که یابی سید ملک بقا شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/45985