رفت آن جانان ما از دست ما از دریغا دلبر سر مست ما او برفت و پای او نگشوده‌ایم تا ابد زلفش بود پا‌بست ما ما همه جا نیکی او گفته‌ایم او نخواهد آنچنان اشکست ما چاره‌ای غیر رضا و صبر نیست این زمان چون تیر رفت از شست ما در خیال او است جان ما مدام دل روان خواهد به او پیوست ما شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/45992