ای یار دل یار به دست آر خدا را زین بیش دل خسته میازار خدا را مستیم و خرابیم و سر از پای ندانیم ای عقل رها کن من و دلدار خدا را خوش آب حیاتیست اگر تشنه آبی جامی ز می عشق به دست آر خدا را گر یک سر موئیست حجاب تو در این ره بردار حجاب خود و مگذار خدا را هر چیز که داری به امانت به تو دادند تو نیز امینا نه نگهدار خدا را عشق آمد و گفتا که دهم کام تو گفتم تاخیر مکن باز در این کار خدا را گر جان عزیزت طلبد سید مستان شکرانه بنه بر سر و بسپار خدا را شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46033