دردمندانیم و مانده بی دوا همدم و همدرد ما هم درد ما غرق در دریای بی پایان شدیم غیر ما دیگر نباشد آشنا آبرو جوئی بیا از ما بجو تا بیابی آبروی ما ز ما رو فنا شو تا بقا یابی ز عشق بینوا شو تا ازو یابی نوا بر در میخانه مست افتاده ایم بی حجاب و فارغ از هر دو سرا از وجود و از عدم آسوده ایم باز رسته از فنا و از بقا رند و سرمستیم در کوی مغان نعمت الله گر همی جوئی بیا شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46045