آفتابی ز ماه بسته نقاب کرده در گوش درهای خوشاب چشم عالم به نور او روشن سخنی نازک است خوش دریاب نقش رویش خیال می بندم که به بیداری و گهی در خواب می خُمخانهٔ حدوث و قدم نوش می کن به شادی احباب نور آن ماهرو که می بینی آفتابست نام او مهتاب سر موئی ز سِر او گفتم سر زلفش از آن شده در تاب نعمت الله حجاب را برداشت چون حجاب است در میان اسباب شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46085