این طرفه بین که حضرت او با همه حجاب روشن تر است نور وی از نور آفتاب موج و حباب و قطره و دریا به چشم ما عارف چو بنگرد بنماید به عین آب بیدار شو ز خواب به بیداریش ببین نقش خیال او نتوان دیدنش به خواب دستش به دست آور و دامان او بگیر جامی از او طلب کن و بستان ازو شراب شادی روی ساقی ما جام می بنوش تا همچو ما شوی ابدالمست و هم خراب بگذار نور و ظلمت و بگذر ز روز و شب جانان ما طلب که بُود جان و تن حجاب الهام سید است که گوید به بندگان ورنه چنین سخن نتوان گفت در کتاب شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46086