عشق او سلطان ملک جان ماست این چنین ملک و ملک جانان ماست پادشاه هفت اقلیم جهان بندهٔ درگاه این سلطان ماست ما به عشق او ز خود بگذشته ایم لاجرم ما آن او ، او آن ماست رند سرمستیم در کوی مغان شاهد میخانه در فرمان ماست دُرد درد عشق می نوشیم ما خوش بود دردی که او درمان ماست جام می در دست و می گردد مدام ساقی رندان سرمستان ماست ذوق سرمستان ز مخموران مجوی نعمت الله جو که از رندان ماست شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46137