بشنو معانئی که بیان ولایتست دارم نشانئی که نشان ولایتست آب حیات ماست به هر سو که می رود سرچشمه اش ز بهرهٔ خوان ولایتست ملک جهان چو باغ بهاری است تازه شد حکمی به ما رسید که آن ولایتست ایام غم گذشت دگر شاد و خرمیم آمد امام وقت زمان ولایتست بشنو به ذوق گفتهٔ مستانه گوش کن کین قول عاشقان و زبان ولایتست گنجینهٔ ولایت والی دل ولیست جانم فدای اوست که جان ولایتست از خوان نعمت الله ما نعمتی بخور خوش نعمتی بود که ز خوان ولایتست شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46183