به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن
به خدا که ز تو آموخت کمر بندیدن
به خدا چرخ همان دید که من دیدستم
ور ندیدی، زچه بودیش به سر گردیدن؟
گفتم ای نی تو چنین زار چرا مینالی؟
گفت خوردم دم او، شرط بود نالیدن
گفتم ای ماه نو این جمله گداز تو ز چیست؟
گفت کاهش دهدم فایدهٔ بالیدن
فایدهی زفت شدن در کمی و کاستن است
از پی خرج بود مکسبهها ورزیدن
پر پروانه پی درک تف شمع بود
چون که آن یافت، نخواهد پر و دریازیدن
در فنا جلوه شود فایدهٔ هستیها
پس نباید ز بلا گریه و درچغزیدن
پس خمش باش، همیخور ز کمانهاش خدنگ
چون هنر در کمیات خواهد افزاییدن
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۹۹۸
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/4622