نعمت الله جان و عالم چون تن است این چنین جان و تنی آن من است مصر دل دارم عزیز حضرتم جسم و جانم یوسف و پیراهنست صورتم جام است و معنی می مدام عشق ساقی کار من می خوردن است حال ما از عقل می پرسی مپرس در بیان ذوق ما او الکن است رندم و در میکده دارم مقام جنت المأوی مدامم مسکن است شمع جمع عاشقان سر خوشم حال من بر اهل مجلس روشن است جام در دور است و سید در نظر خوش حضوری وقت جان پروردن است شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46299