عشق را خود قرار پیدا نیست دو نفس حضرتش به یک جا نیست همچو دریا مدام در موج است این چنین بحر هیچ دریا نیست عین عشقیم لاجرم شب و روز صبر و آرام در دل ما نیست نور چشم است و در نظر پیداست دیده ای کان ندید بینا نیست بیقراری عشق شورانگیز در غم هست و نیست گویا نیست عشق را هم ز عشق باید جست خبر از حال او جز او را نیست ذوق سید ز نعمت الله جو وصف او حد گفتن ما نیست شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46343