هر دل که به عشق مبتلا نیست هستش مشمر که گوئیا نیست تا دُردی درد نوش کردیم دل را به از این دگر دوا نیست رندیم و مدام جام رندان از ساقی و جام می جدا نیست مستیم و خراب در خرابات ما را جائی دگر هوا نیست در بحر محیط عشق غرقیم جز ما خبرش ز حال ما نیست هر نقش که در خیال آید نیکش بنگر که بی خدا نیست مستیم و حریف نعمت الله حیف است که ذوق او تو را نیست شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46344