شک به عدم نیست که او هیچ نیست شک به وجود است و هم او هیچ نیست نیست گمانم که جز او هیچ نیست هست یقینم که جز او هیچ نیست معنی هو با تو بگویم که چیست اوست دگر این من و تو هیچ نیست یک سخنی بشنو و یکرنگ باش قول یکی گفتن و دو هیچ نیست ما و منی را بگذار ای عزیز کز من و ما یک سر مو هیچ نیست غیر خدا هیچ بود هیچ هیچ هیچ نه ای هیچ مجو هیچ نیست نوش کن و باش خموش و برو هیچ مگو گفت و مگو هیچ نیست خم می آور چه کنم جام را مست و خرابیم و سبو هیچ نیست عاشق سید شو و معشوق او باش بکی رو که دورو هیچ نیست شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۷۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46349