غنچهٔ باغ غیر خندان نیست بگذر از غیر او که چندان نیست هر که نقش خیال غیری بست نقشبندی او به سامان نیست عاقلی کی چه عاشقی باشد مست و مخمور هر دو یکسان نیست در دل هر که گنج معرفت است هست معمور و گنج ویران نیست دردمندیم و درد می نوشیم به از این درد ، درد درمان نیست ای که گوئی که توبه از می کن این چنین کار ، کار رندان نیست عاشق رند و مست چون سید در خرابات می پرستان نیست شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46352