ما را چو ز عشق راحتی هست از هر دو جهان فراغتی هست از عشق هزار شکر داریم از عقل ولی شکایتی هست چه قدر عمل چه جای علم است ما را ز خدا عنایتی هست از عقل به جز حکایتی نیست آری که ورا حکایتی نیست این بحر محیط بیکران است تا ظن نبری که غایتی هست جانان بستان و جان رها کن زیرا که در آن حکایتی هست بشنو سخنی ز نعمت الله گر ذوق ورا روایتی هست شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46382