عشق دلبر در دل ما جا گرفت خانه خالی دید از آن مأوا گرفت عاشق مستیم و در کوی مغان عاقلان را کی بود بر ما گرفت هر کسی دستی و دامانی دگر دست ما دامان بی همتا گرفت مبتلائیم و بلا جوئیم ما از بلا این کار ما بالا گرفت آب چشم ما به هر سو رو نهاد لاجرم گرد جهان دریا گرفت عقل اگر ره را غلط کرد و برفت کی کند بینا ، بنا بینا گرفت سید ما از همه عالم گرفت درگه یکتای بی همتا گرفت شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۳۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46412