هرگز نبود عاشقی و راه سلامت رندان نگریزند ز مستان به ملامت تو میر خراباتی و من مست خرابم رندانه درین هفته بیابیم به سلامت سر در قدمت بازم و پای تو ببوسم دست من و دامان تو تا روز قیامت در خاک درت هر که نشنید بتوان یافت در صدر خرابات به صد عجز و کرامت گر دل نفسی نقش خیال دیگری دید جان پیشکشت می کنم اینک به غرامت از خال نهی دانه و از زلف کشی دام مرغ دل خلقی همه افتاده به دامت می نوش کن ای سید رندان خرابات شادی حریفان که جهان باد به کامت شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46428