عاشقی از عاقلی خوشتر بود غرقهٔ دریای ما خوشتر بود یک سر مو میل غیری کی کند هر که را سودای او بر سر بود عقل را نقش و خیالی دیگر است ذوق عشق و حال او دیگر بود ای که گوئی ترک غیر او بگو هرچه فرمائی بگویم گر بود عشق سرمست است و جام می به دست لاجرم سلطان بحر و بر بود بازیابی لذت رندان ما گر حریفت ساقی کوثر بود نعمت الله از خدا جوید مدام هر که یار آل پیغمبر بود شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۰۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46475