دل باز عزم کعبهٔ مقصود می کند جانم سجود حضرت معبود می کند عود دلم در آتش عشقش روان بسوخت عیبم مکن اگر نفسم دود می کند خوش آتشی و عود خوشی سوختم سوختی این لطف او نگر که چه با عود می کند آن کس که می خرد غم عشقش به کاینات نیکو تجارتی و خوشی سود می کند رندی که می رود به خرابات عاشقان با او برو که میل به بهبود می کند او آفتاب عالم و ما سایه بان او چندان غریب نیست اگر جود می کند سید به جود بنده معدوم خویش را می بخشدش وجودی و موجود می کند شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46559