من از که باک دارم؟ خاصه که یار با من از سوزنی چه ترسم؟ و آن ذوالفقار با من کی خشک لب بمانم؟ کان جو مراست جویان کی غم خورد دل من؟ وان غم گسار با من تلخی چرا کشم من؟ من غرق قند و حلوا در من کجا رسد دی، وان نوبهار با من از تب چرا خروشم؟ عیسی طبیب هوشم وز سگ چرا هراسم؟ میر شکار با من در بزم چون نیایم؟ ساقیم می‌کشاند چون شهرها نگیرم؟ وان شهریار با من در خم خسروانی، می بهر ماست جوشان این جا چه کار دارد رنج خمار با من؟ با چرخ اگر ستیزم، ور بشکنم، بریزم عذرم چه حاجت آید؟ وان خوش عذار با من من غرق ملک و نعمت، سرمست لطف و رحمت اندر کنار بختم، وان خوش کنار با من ای ناطقه‌ی معربد، از گفت سیر گشتم خاموش کن، وگرنی، صحبت مدار با من مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4656