ای دل ز شاه حوران، یا قبلهٔ صبوران کن شکر با شکوران، تو فتنه را مشوران من مرد فتنه جویم، من ترک این نگویم من دست ازو نشویم، تو فتنه را مشوران سرخیل‌‌ بی‌دلانم، استاد منبلانم من عاشق فلانم، تو فتنه را مشوران از من مپرس چونم، می‌بین که غرق خونم این هم نه‌‌ام، ‌‌فزونم، تو فتنه را مشوران من رستمم و روحم، طوفان قوم نوحم سرمست آن صبوحم، تو فتنه را مشوران تو نقش را نخوانی، زیرا درین جهانی تا این قدر بدانی، تو فتنه را مشوران مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۳۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4658