چشم مست تو گر از خواب گران برخیزد سبک از هر طرفی فتنه دوان برخیزد کر کلاله ز گل چهره براندازی باز ناله از جان و دل پیر و جوان برخیزد سر و بالای تو گر سوی چمن میل کند ناودان از سر پا رقص کنان برخیزد اثر شمع تجلیست ولی دریابد که چو پروانه روان از سر و جان برخیزد عاشقی بر سر کوی تو نشیند که به عشق عاشقانه ز سر هر دو جهان برخیزد کشتهٔ عشق تو گر بوی تو یابد در خاک به هوای تو چو گل جامه دران برخیزد چشم سید که حجابیست میان من و تو خوش بود گرچو حجابی ز میان برخیزد شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46589