مائیم ایاز و یار محمود مائیم عباد و دوست معبود دل ذره و مهر یار خورشید عشق آتش و جان عاشقان عود چون سایه مرا ز خاک برداشت مهرش چو جمال خویش بنمود بربست زبان ما به حیرت چون پرده ز روی کار بگشود جز جود وجود مطلق حق در دار وجود نیست موجود یک جرعه ز دُرد درد ساقی خوردیم چنان که بود مقصود مستیم چو سید از می عشق آسوده شده ز بود و نابود شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46658