در همه آینه جمال نمود از همه رو دری به ما بگشود غیر را سوخت آتش غیرت خوش بود آتشی چنین بی دود دع نفسک به ذوق دریابش تا بیابی ز وصل او مقصود دُرد دردش دوای درد دل است نوش می کن که این بود بهبود این عنایت نگر که آن حضرت در حق بندگان خود فرمود می خمخانهٔ حدوث و قدم ساقی مست ما به ما پیمود خود نماید جمال و خود بیند از خودش با خود است گفت و شنود خیز ساقی بیار جام شراب وقت صبح است و عاقبت محمود هر که انکار نعمت الله کرد بیشکی باشد از خدا مردود شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46661