بر بسته نقاب ، دل رباید بنگر چه کند اگر گشاید در آینهٔ وجود عالم خود بیند و خود به خود نماید ما دولت سر لی مع الله یابیم ولی دمی نیاید در دور دو چشم مست ساقی توبه نکنیم و خود نشاید چندان که خوریم می از این خم نه کم شود آن و نه فزاید یک ذات و صفات او فراوان در هر صفتی دمی برآید سید رند است و جام در دست مستانه سرود می سراید شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۸۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46664