هر که او در عشق جانان جان نداد بوسهٔ خوش بر لب جانان نداد جود او بخشید عالم را وجود آشکارا داد او پنهان نداد جام می در دست و ساقی در نظر فکر این و آن به آن رندان نداد چون که مخموری بود دردسری دردسر ساقی به سرمستان نداد لایق هر کس عطا او می دهد ذوق سرمستان به میخواران نداد بس گران و هم سبک سر بود عقل جان به عشق او از آن آسان نداد نعمت الله را به ما داد از کرم این چنین دادی به هر سلطان نداد شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46707