یک حقیقت هست ما را در نظر این حقیقت در حقایق می نگر هم حقیقت هم حقایق آن توئی با خود آ گر زانکه هستی با خبر اصل و فرع عالمی ای نور چشم حق طلب فرما و از خود درگذر چون یکی اندر یکی باشد یکی آن یکی در عین اعیان می نگر زر یکی و تنگهٔ زر بی شمار یک حقیقت صورتش بی حد و مر آفتابی تافته بر آینه گشته پیدا فتنهٔ دور قمر بگذر از مخموری ای جان عزیز نعمت الله جوی وان گه باده خور شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46824