یک نظر در چشم سرمستی نگر تا ببینی نور دیده در نظر ما خراباتی و رند و عاشقیم عاقلانه از سر ما در گذر ایکه می پرسی ز ما و حال ما مستم و از خود نمی دارم خبر از کرم لطفی کن ای ساقی به ما جام پر می آور و خالی ببر حالت رندی و سرمستی ما شهرتی خوش یافته در بحر و بر در دل آن کس که حق گنجیده است کی شود از خلق دلتنگ ای پسر نعمت الله مست و جام می به دست می برد در پای خم عمری به سر شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46825