بیا از بود و از نابوده بگذر از این دردسر بیهوده بگذر ز غیرت غیر او از دل به در کن ز غیرش چون من فرسوده بگذر وسیله گر تو را عقل است بگذر ز مقصودی و از مقصوده بگذر از این دنیای بی حاصل چه حاصل مشو آلوده و آسوده بگذر اگر داری هوای گنج شاهی ز پول قلب سیم اندوده بگذر بد اندیشی اگر گوید تو را بد تو نیکی کن سخن نشنوده بگذر حریف سید سرمست ما باش ز فرمان خود و فرموده بگذر شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46835