به کام ماست می و جام و جسم و جان هر چار چه خوش بود که بود یار آن چنان هر چار حباب و قطره و دریا و موج را دریاب به عین ما نظری کن یکی است آن هر چار چهار حرف بگیر و خوشی بگو الله یگانه باش و یکی را روان بخوان هر چار حریف سرخوش و ساقی مست و جام شراب امید هست که باشند جاودان هر چار چهار طبع مخالف موافقت کردند ببین مخالفت این مخالفان هر چار یکی است اول و آخر چو ظاهر و باطن چهار اسم مسمی یکی بدان هر چار چهار یار رسولند دوستان خدا به دوستی یکی دوست دارشان هر چار چهار مرتبه سید تنزلی فرمود ترقئی کن و می جو ز عاشقان هر چار شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46848