در میخانه را گشادم باز داد رندان تمام دادم باز با حریفان نشسته ام سرمست بزم شاهانه ای نهادم باز در خرابات مست و رندانه فارغ البال اوفتادم باز غم عشقش که شادی جانست شاد بادا که کرد شادم باز دفتر کاینات می خواندم شد به عشقش همه ز یادم باز من چو شاگرد می پرستانم در همه کار اوستادم باز بندهٔ سید خراباتم بر همه عاشقان زیادم باز شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۹۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46873