برو ای میر من به مال مناز بیش از این سیم و زر به هم مگداز تا کی آزار خلق می جوئی مکن آزار ور نیابی باز ور خماری و درد سر داری با من مست کی شوی دمساز سخنم ساقی است روح افزا نفسم مطربیست خوش آواز ملک من عالمی است بی پایان و آن تو از ختاست تا شیراز من به سلطان خویش می نازم تو به تاج و سریر خود می ناز نعمت الله پیر رندان است گر مریدی به پیر خود پرداز شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۰۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46878