بیا و پردهٔ هستی برانداز به خاک نیستی خود را درانداز برانداز این بنای خودپرستی ز نو طرحی و فرشی دیگر انداز سرای عقل ، بنیادی ندارد خرابش ساز و بنیادش برانداز سر زلف بتی رعنا به دست آر چو سرمستان به پای او سرانداز چو عشقش مجمری بر آتش انداز تو عود جان روان در مجمر انداز خراباتست و رندان لاابالی بیا ساقی و می در ساغر انداز اگر خواهی که یابی ذوق سید نظر بر معنی صورتگر انداز شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46879