عشق بازی روان از جان برخیز عاشقانه ز جان روان برخیز قدمی نه به خانهٔ خمّار منشین در خمار هان برخیز سر سودای عشق اگر داری از سر سود و از زیان برخیز خیز مستانه بر فشان دستی در سماعی چنین چنان برخیز تو حجاب توئی چنین منشین کرمی کن از این میان برخیز در خرابات عشق رندانه بنشین و ازین جهان برخیز نعمت اله در سماع آمد وقت وقتست یک زمان برخیز شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۱۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46886