روح اعظم نایب حق خوانمش لاجرم بر تخت دل بنشانمش اسم اعظم خوانده ام از لوح دل خازن گنج الهی دانمش مهر و مه می خوانمش در روز و شب گه به صورت گه به معنی خوانمش عهد با او بسته ام روز ازل تا ابد پابند آن پیمانمش نور چشمست او و دیده دمبدم در خیالش سو به سو گردانمش عقل مخمور است و من مست خراب گر درآید این چنین کی مانمش نعمت الله مخزن اسرار اوست هرچه می خواهم ازو بستانمش شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46939