آفتابیست حضرت آدم روشن از نور او بود عالم ما منور از او و او از او نیک دریاب این سخن فافهم ساغر ما حباب پر آب است خوش بود تشنه با چنین همدم دل و دلبر رفیق هم گردید جان و جانان روان شده باهم جام بی جم اگر کسی دیده ما ندیدیم جام را بی جم دردمندیم و وصل او درمان دل ما ریش و لطف او مرهم در خرابات رند و سرمستیم بندهٔ او و سید عالم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46996