دل دارم و جان بدو سپردم نیکی کردم نکو سپردم با زلف نگار عهد بستم بشکستم و مو به مو سپردم هر نقش که در خیال آمد او دیدم و او به او سپردم با آینه روبرو نشستم تمثال خوشی به او سپردم رفتم به طریق جانسپاری این راه نگر که چون سپردم دل رفت و ندانمش کجا رفت ره بستم و سو به سو سپردم گوئی که سبوکش است سید خم یافتم و سبو سپردم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰۴۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47017