داریم حضوری و سرابی که چه گویم جامی که چه پرسی و شرابی که چه گویم در کوی خرابات مغان همدم جامیم مستیم و خرابیم و خرابی که چه گویم مستانه بتم از در میخانه درآمد بر بسته نقابی و نقابی که چه گویم خوش نقش خیالی است که بستیم به دیده بینیم به خوابی و به خوابی که چه گویم از آتش عشقش دل بیچاره کبابست سوزی و چه سوزی و کبابی که چه گویم در مجلس ما مطرب عشاق درآمد بنواخت ربابی و ربابی که چه گویم با عشق به سر می بر و با عقل میامیز کاین عقل حجابست و حجابی که چه گویم مائیم و می و خلوت میخانه و ساقی داریم هوای خوش و آبی که چه گویم گر کام دلم دلبر عیار برآرد والله که صوابست و صوابی که چه گویم گر یک نفسی بی می و معشوق برآری پرسند حسابی و حسابی که چه گویم از گفتهٔ سید دو سه بیتی بنوشتم خوش شعر لطیفی و کتابی که چه گویم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47043