غرقهٔ آب و آب می جویم در تحیر که بحر یا جویم این عجب بین که عاشق خویشم عین مطلوب و طالب اویم پیر خمارم و به جرعهٔ می خرقهٔ خود مدام می شویم در خرابات عشق مست و خراب سخن عاشقانه می گویم آمدم مست بر سر میدان عشق چوگان و عالمی گویم بلبل گلستان معشوقم گل گلزار عشق می بویم نعمت الله حق است از آن شب و روز من حق خویشتن از او جویم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47044