مطرب خوش نوای رندانم ساقی بزم باده نوشانم سخن عاشقان اگر خواهی بشنو از من که خوش همی خوانم جام بر دست و مست و لایعقل گرد رندان مدام گردانم بزم عشق است مجلس دائم روز و شب عاشق حریفانم ساغر دُرد درد می نوشم به از این خود دوا نمی دانم صورتم موج و معنیم بحر است ظاهراً این و باطناً آنم می کشم خوان پادشاهانه نعمت الله رسید مهمانم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۰۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47080