دایم به خیال آن نگاریم کاری به جز این دگر نداریم صاحبنظریم و نقش رویش بر دیدهٔ دیده می نگاریم هر دم که ز نقش خود برآئیم جانی به هوای او سپاریم ما عاشق مست و عقل مخمور در صحبت خود کجا گذاریم خوش درد دلی است در دل ما دل زنده ز درد بی قراریم مائیم و حیات جاودانی با او نفسی دمی برآریم با عمر عزیز در میانیم با سید خویش در کناریم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47139