تا خیال روی او بر دیده نقشی بسته ایم با خیالش روز و شب در گوشه ای بنشسته ایم نور چشمست او از آن در دیده اش بنشانده ایم تا نبینندش در خلوتسرا بربسته ایم همدم جامیم و با ساقی نشسته روبرو عهد با او بسته ایم و عهد او نشکسته ایم در خرابات مغان با عاشقان همصحبتیم رند سرمستیم از دنیی و عقبی رسته ایم عشق ما و نعمت الله جاودان باهم بود از ازل پیوسته ایم و تا ابد بگسسته ایم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47162